جدول جو
جدول جو

معنی خورد خائیدن - جستجوی لغت در جدول جو

خورد خائیدن
(کَ دَ)
خوردنی خوردن، خوردنی خورانیدن. (یادداشت مؤلف).
- بلب خورد خائیدن کسی را، خوردنی خورانیدن کسی را:
مهرگان آمد، هان دربگشائیدش
اندرآرید و تواضع بنمائیدش
بنشانید و بلب خورد بخائیدش.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ تَ دَ)
نرم کردن طعام. نرم جویدن. خوب جویدن. (یادداشت بخط مؤلف) :
بی شک نهنگ دارد دل را همی خساید
ترسم که ناگوارد کایدون نه خرد خاید.
رودکی.
مرغزاری که فسیله گه اسبان تو گشت
شیر کآنجا برسد خرد بخاید چنگال.
فرخی
لغت نامه دهخدا